حکایتی جذاب از گلستان سعدی | ای که هرگز فرامُشَت نکنم...
ای که هرگز فرامشت نکنم هیچت از بنده یاد میآید؟
عبدالقادرِ گیلانی رَحْمَةُ اللهِ عَلَیْهِ را دیدند در حرمِ کعبه روی بر حَصْبا نهاده، همیگفت: ای خداوند! ببخشای! وگر هرآینه مستوجب عقوبتم؛ در روزِ قیامتم نابینا برانگیز تا در رویِ نیکانْ شرمسار نشوم.
عبدالقادرِ گیلانی رَحْمَةُ اللهِ عَلَیْهِ را دیدند در حرمِ کعبه روی بر حَصْبا* نهاده، همیگفت: ای خداوند! ببخشای! وگر هرآینه مستوجب عقوبتم؛ در روزِ قیامتم نابینا برانگیز تا در رویِ نیکانْ شرمسار نشوم.
روی بر خاکِ عجز، میگویم
هر سحرگه که باد میآید:
«ای که هرگز فرامشت نکنم
هیچت از بنده یاد میآید؟»
سرگرمی روز : عبدالقادر گیلانی رحمة الله علیه را در حرم کعبه دیدند که بر خاک نشسته و با دلشکستگی از خداوند طلب آمرزش میکند. او از خدا میخواهد که اگر مستحق عذاب باشد، در روز قیامت او را نابینا برساند تا شرمنده نیکان نشود. او به خداوند میگوید که هر روز هنگام بیداری با یاد او زندگی میکند و هرگز او را فراموش نخواهد کرد.