روانشناسی شخصیت | تست شخصیت
روانشناسی شخصیت | این نشانه ها یعنی گذشته فرد باعث شده که نتونه تو زمان حال شاد زندگی کنه
گذشته می تواند زمان خوبی برای یادآوری و پر از شادی باشد. اما همچنین می تواند یک بار سنگین باشد.
وقتی گذشته از خوشایند بودن باز می ماند و به وزنه ای بر گردن شما تبدیل می شود، شادی حال شما می تواند به شدت آسیب ببیند.
این امر بهویژه زمانی صادق است که ضربههای روحی یا درگیریهای حلنشده یا خواستههای جبراننشده در گذشته بر قلب و ذهن شما سنگینی کند.
در اینجا نشانههای روانشناختی وجود دارد که نشان میدهد تمرکز بیش از حد بر گذشته، بهزیستی فعلی شما را پایین میآورد.
1) شما به گذشته می پردازید
تمرکز بر حسرت های گذشته، درد یا عشق نافرجام و نیازهای برآورده نشده دردناک است.
چیزهایی وجود دارد که می توانید از انعکاس گذشته به این طریق بیاموزید، اما وقتی به یک اتفاق روزمره تبدیل می شود، شروع به کاهش انرژی از زمان حال شما می کند.
به جای حرکت رو به جلو، در کارهایی که قبلا انجام شده و آن را تقویت می کنید گیر کرده اید.
همانطور که آکینا چارگوالاف، نویسنده روانشناسی اشاره می کند:
سکونت در گذشته همچنین به معنای مقاومت در برابر چیزی است که در انتظار شماست. به این پروسه اعتماد کنید و به خودتان اعتبار بدهید که تا اینجا پیش رفته اید.»
2) کینه ها را حفظ می کنید
وقتی چیزی واقعاً اشتباه از بین می رود، غلبه بر آن آسان نیست.
شما تمام تلاش خود را می کنید تا ادامه دهید، اما آن صدمه یا سوء استفاده ای که به شما انجام شده است هنوز هم بدتر می شود. هنوز احساس غرق شدن خیانت، تحقیر طرد شدن را دارید.
شما کینه ها را نگه می دارید و آن انرژی را به زمان حال می آورید.
وقتی این اتفاق میافتد، از زمان حال میکاهد و منجر به هدر رفتن انرژی زیادی میشود که بهتر میتوان آن را صرف فعالیتهای پیشگیرانه کرد.
سارا وانبوسکرک، نویسنده روانشناسی، میگوید: "نیت شما یا دلیل تلخی شما هر چه باشد، کینه توزی میتواند به همان اندازه به کسی که الهامبخش آن است، به شما آسیب برساند."
چسبیدن به خشم می تواند از نظر عاطفی، جسمی و اجتماعی بر شما تأثیر بگذارد، بنابراین مهم است که یاد بگیرید کینه های خود را رها کنید و با خشم به روشی سالم تر کنار بیایید.
3) گذشته شما به تصور شما از خود آسیب می رساند
درد و پشیمانی گذشته به تصویر شما از خود آسیب می رساند.
برای بسیاری از ما، پیام خوب نبودن یا ناخواسته بودن در سنین پایین به روان ما راه پیدا می کند. مانند استفاده از لنزهای تماسی می شود:
هر جا که می رویم، آن را از طریق غریزه عدم تعلق یا خوب نبودن می بینیم.
پس از آن احساس تنهایی می کنیم، اعتماد به نفس ما آسیب می بیند و به طور نادرستی شروع به درک نادرست از جهان و سایر افراد می کنیم که با ما مخالف هستند یا ما را دوست ندارند.
وقتی گذشته چنین تأثیری دارد، لازم است اغلب به سراغ درمان رفته و ریشهکن کردن باورها و روایتهای عمیق گذشته را آغاز کنید.
همانطور که امی مورین، روان درمانگر، LCSW توضیح می دهد:
«تغییر طرز فکرتان همیشه برای تغییر باورها و احساسات ریشهدارتان درباره خودتان کافی نیست…
ایجاد یک حس سالم از خود مستلزم کار است و احتمالاً احساس ناراحتی خواهد کرد، اما ارزشش را دارد.»
4) احساس می کنید که از گذشته خود عقب مانده اید
تجربیات گذشته شما را از پیگیری رویاهایتان باز می دارد. به شکستها و ناامیدیهای گذشته فکر میکنید و در نهایت در شغلی که میخواهید میمانید یا درخواست نمیکنید.
شما در نهایت تصمیم می گیرید که ریسک نکنید و برای یک فرصت جدید حرکت کنید زیرا دفعه قبل جواب نداد…
در نهایت به شخصی که دوست دارید اجازه می دهید در قرار ملاقات از دستان شما عبور کند، زیرا می ترسید دوباره قلبتان بشکند…
هیچ میانبری وجود ندارد این تصمیم قوی می خواهد که گذشته دیگر ارباب شما نباشد.
همانطور که کشیش جوئل اوستین در کتاب خود "بهترین زندگی شما در حال حاضر" می نویسد:
"شما باید تصمیم بگیرید که می خواهید ادامه دهید.
"این به طور خودکار اتفاق نخواهد افتاد.
شما باید برخیزید و بگویید: "برای من مهم نیست که چقدر سخت است، برای من مهم نیست که چقدر ناامید هستم، من نمی گذارم این بهترین حالت را به من بدهد." من دارم زندگی ام را ادامه می دهم.»
5) شما پر از روایت های منفی و رفتارهای خود خرابکارانه هستید
شما به پتانسیل خود اعتقاد ندارید زیرا در گذشته مواقعی داشته اید که کوتاهی کرده اید.
شما همچنین گاهی اوقات به دلیل عدم اعتقاد واقعی به خود، منافع شخصی خود را خراب می کنید.
سر شما روایت های منفی زیادی دارد و اغلب تفکر سیاه و سفید نیز دارد:
گاهی اوقات به چیزهایی مانند "من هرگز خوشحال نخواهم بود" یا "من فقط قرار است برای همیشه مجرد باشم" فکر می کنید.
«همه باورهای خود محدودکننده دارند. آنها ادراکات و افکاری هستند که شما درباره خود، دیگران و جهان دارید.
و آنها خود محدود شونده هستند زیرا این ادراکات و افکار شما را از انجام کاری که در واقع کاملاً قادر به انجام آن هستید باز می دارند (حتی اگر فکر نمی کنید که هستید!).
۶) برای اطمینان خاطر و هویت های گذشته به گذشته روی می آورید
شما اغلب به نوستالژی گذشته و اینکه قبلاً چه کسی بوده اید فکر می کنید.
زمان حال بسیار طاقت فرسا، غمگین یا کسل کننده است.
شما می خواهید به گذشته برگردید و همانی باشید که در آن زمان بودید، با دوستانی که داشتید و نوع بدن و ذهنیتی که در آن زمان داشتید.
وسواس نسبت به گذشته می تواند منجر به رفتار ناسازگار شود. به عنوان مثال، ناتوانی در پیشبرد برنامه های آینده یا چشم پوشی از روز حال در حالی که در گذشته ای طولانی از بین رفته است.» مجله Psychology Today اشاره می کند.
7) از موقعیت هایی که باعث آسیب های گذشته می شود اجتناب می کنید
متوجه میشوید که جلوی احساسات و تجربیاتی که دارید را میگیرید، زیرا آسیبهای گذشته را به همراه دارد.
وقتی در موقعیتهای ناراحتکننده یا چیزهایی هستید که رفاه شما را به چالش میکشد، ده برابر سختتر هستند:
دلیل آن این است که فقط چالش کنونی نیست که میخواهید با آن کنار بیایید، بلکه خاطرات وحشتناک و شک و تردیدهایی که از گذشته به وجود میآورد نیز هست.
در نتیجه ممکن است خود را منزوی کنید یا سعی کنید "ایمن بازی کنید" به روشی که محدود کننده است.
همانطور که دکتر جیمی آتن، Ph.D. توضیح می دهد:
هنگامی که احساس می کنید تحریک می شود، معمولاً افکار و باورهای منفی را تجربه می کنید. اینها ممکن است شامل افکاری مانند "من امن نیستم" یا "من ناتوان هستم" باشد.
سعی کنید این افکار را با جستجوی شواهدی بر خلاف آن به چالش بکشید.»
8) به دلیل اتفاقات قبلی در اعتماد به مردم مشکل دارید
خیانت و ناامیدی گذشته تا حدی شما را تکان داده است که دیگر چندان به مردم اعتماد ندارید.
شما زمان زیادی را صرف می کنید تا با کسی گرم شوید، و حتی یک بار هم که این کار را انجام می دهید، هنوز رازهایی را از او پنهان می کنید و با او صحبت نمی کنید.
این حتی به خاطر رزروهای واقعی شما نیست، بلکه به خاطر خاطرات چیزهای بدی است که در گذشته از اعتماد بیش از حد کامل اتفاق افتاده است.
شما آنقدر می ترسید که دوباره بسوزید که به سختی زندگی می کنید.
دکتر کارلا مانلی، Ph.D.
وقتی کسی که برایمان عزیز است توسط شخصی بسیار صمیمی به ما خیانت میکند، میتوانیم به تمام زخمهایی که شاید التیام نیافتهاند و زخمهای جدیدی که در اثر خیانت ایجاد شده است، به عمق وجودمان برویم. ”
9) در مقابل تغییر و امتحان چیزهای جدیدی که با تصور قبلی شما از خودتان همخوانی ندارد مقاومت می کنید
شما از تغییر می ترسید زیرا بدترین سناریو مدام در ذهن شما جریان دارد.
این موضوع متاتزیوفوبیا در کسانی شایع است که در ترس یا اندوه نسبت به گذشته زندگی می کنند یا به شیوه ای نوستالژیک در گذشته گیر کرده اند.
وقتی احساس می کنید گذشته خیلی بهتر بوده و می خواهید به عقب برگردید، تغییر دشمن شماست.
وقتی احساس می کنید که ضربه های گذشته همه چیز را خطرناک و ناراحت کننده کرده است، تغییرات فقط شوک های ناخواسته بیشتری به سیستم اضافه می کنند.
همانطور که مورگان ماندریوتا نویسنده روانشناسی می نویسد:
ترس از تغییر، یا متاتزیوفوبیا، فوبیایی است که باعث میشود افراد به دلیل ترس شدید از ناشناختهها از تغییر شرایط خود اجتناب کنند.
گاهی اوقات با ترس از حرکت همراه است که به عنوان تروپوفوبیا نیز شناخته می شود.