مردانی که همیشه به شریک زندگی خود خیانت می کنند اغلب این ۷ تجربه کودکی را داشته اند
تجربیات دوران کودکی راهی برای چسبیدن به ما دارند، اینطور نیست؟ آنها نحوه عشق ورزیدن ما، نحوه مبارزه ما و حتی نحوه برخورد ما با اعتماد را شکل می دهند. اکنون، وقتی صحبت از مردانی میشود که به شریک زندگی خود ادامه میدهند، این فقط تصادفی نیست. اغلب یک داستان پس زمینه وجود دارد - چیزهایی از زمان های گذشته زمانی که اثری از خود بر جای گذاشت و وفادار ماندن را کمی سخت کرد.
اما هی، بیایید یک چیز را واضح بگوییم: صحبت در مورد این تجربیات دوران کودکی به معنای توجیه رفتار بد نیست. این در مورد درک این است که همه چیز از کجا می آید تا بتوانیم بهتر عمل کنیم.
در این قطعه، ما به هفت تجربه رایج دوران کودکی می پردازیم که در زندگی مردانی ظاهر می شود که به نظر نمی رسد به یک شریک زندگی کنند. زیرا درک گذشته ممکن است تنها کلید رهایی از آن چرخه خیانت و یافتن حالات رابطه سالم تر باشد.
1) قرار گرفتن زودهنگام در معرض خیانت
یکی از موضوعات رایج در میان مردانی که اغلب خیانت می کنند، قرار گرفتن زودهنگام در معرض خیانت است. این می تواند از طریق مشاهده رفتار خیانت آمیز والدین یا یکی از اعضای نزدیک خانواده باشد. مهم است که به یاد داشته باشید که کودکان مانند اسفنج هستند، رفتارها، نگرش ها و الگوهای اطراف خود را جذب می کنند.
تجربه خیانت در خانواده در سنین پایین می تواند عمل خیانت را عادی کند. این می تواند درک کودک از روابط و تعهد را شکل دهد و باعث شود که به طور ناخودآگاه این رفتارها را در زندگی بزرگسالی خود منعکس کنند.
این قرار گرفتن زودهنگام به طور خودکار کسی را مستعد خیانت نمی کند، اما می تواند سطح معینی از پذیرش را نسبت به آن ایجاد کند. مقصر دانستن والدین یا مراقبان نیست، بلکه درک تأثیر این تجربیات اولیه بر الگوهای روابط آینده فرد است.
2) غفلت عاطفی
غفلت عاطفی در دوران کودکی تجربه دیگری است که اغلب توسط مردانی که به طور مداوم خیانت می کنند به اشتراک گذاشته می شود. غفلت عاطفی شامل عدم حمایت عاطفی یا توجه والدین یا مراقبان است. این باعث می شود کودکان احساس نادیده، ناشنیده و بی اهمیت کنند.
کودکانی که غفلت عاطفی را تجربه می کنند، ممکن است در تلاش برای درک و بیان احساسات خود بزرگ شوند. آنها همچنین ممکن است ترس عمیقی از صمیمیت و آسیب پذیری ایجاد کنند. در بزرگسالی، آنها ممکن است درگیر خیانت به عنوان راهی برای تأیید اعتبار یا اجتناب از صمیمیت عاطفی در روابط شوند.
تأثیر غفلت عاطفی می تواند عمیق باشد، اما همچنین ظریف است و اغلب ناشناخته می ماند. این در مورد غیبت فیزیکی نیست، بلکه غیبت عاطفی است - والدین ممکن است از نظر فیزیکی حضور داشته باشند اما از نظر عاطفی دور باشند.
3) فرزندپروری ناسازگار
نکته اینجاست: فرزندپروری ناسازگار یکی دیگر از موارد مهم در زمینه سازی برای خیانت بزرگسالان است. این را تصور کنید: یک دقیقه همه چیز رنگین کمان و آفتاب است، و دقیقه بعد، مانند راه رفتن روی پوسته تخم مرغ است. ممکن است قوانین بسته به خلق و خوی مادر یا پدر تغییر کند، یا شاید زمانی که شما به آنها نیاز دارید وجود نداشته باشند.
حالا تصور کنید در چنین محیطی بزرگ شوید. مثل زندگی کردن در ترن هوایی است، درست است؟ و در نتیجه، اعتماد به این چیز گریزان تبدیل میشود و ایجاد اتصالات محکم مانند تلاش برای نگه داشتن روی شن است.
سریع به سمت بزرگسالی، و آن ناامنی از چه زمانی؟ بله، آنها هنوز هم در اطراف هستند. بنابراین، برای برخی از افراد، تقلب راهی برای مقابله با ترس آزاردهنده و عدم اطمینان است که از تربیت ناسازگار آنها ناشی میشود. این یک بهانه نیست، اما درک ارتباط ممکن است به شکستن چرخه کمک کند.
4) آسیب های دوران کودکی
آسیب های دوران کودکی عامل دیگری است که به طور بالقوه می تواند الگوی خیانت را تحت تاثیر قرار دهد. این آسیب ممکن است ناشی از طیف وسیعی از تجربیات، مانند سوء استفاده، بی توجهی، اعتیاد والدین، یا از دست دادن والدین در سنین پایین باشد.
تجربیات آسیب زا می تواند منجر به چالش های زیادی در بزرگسالی شود، از جمله مشکل در ایجاد اعتماد، ترس از صمیمیت، و ناتوانی در مدیریت موثر احساسات. این چالشها میتوانند در روابط بهعنوان خیانت ظاهر شوند، زیرا فرد تلاش میکند تا با آسیبهای حلنشدهاش کنار بیاید.
درک این نکته ضروری است که خیانت راه حل یا فرار از درد آسیب های گذشته نیست. در عوض، فقط به درد و تخریب بیشتر منجر می شود.
5) عزت نفس پایین
عزت نفس پایین در دوران کودکی عامل مهمی است که می تواند بر الگوهای خیانت در روابط بزرگسالان تأثیر بگذارد. کودکانی که با احساس بی لیاقتی، دوست نداشتن یا بی کفایتی بزرگ می شوند، اغلب این احساسات را تا بزرگسالی نیز منتقل می کنند.
عزت نفس پایین می تواند منجر به ناامنی و نیاز دائمی به اعتبار در روابط شود. برای برخی، تقلب میتواند به تلاشی نادرست برای جستجوی این اعتبار خارج از رابطه اولیهشان تبدیل شود.
مسئله اساسی در اینجا کمبود عشق از طرف شریک زندگی نیست، بلکه کمبود عشق به خود و ارزش خود است. افراد با عزت نفس پایین اغلب در تلاش هستند تا باور کنند که مستحق عشق و احترام هستند، که می تواند منجر به رفتارهای مخرب مانند خیانت شود.
6) تجارب ترک
تجارب رها شدن در دوران کودکی می تواند تأثیر قابل توجهی بر الگوهای خیانت در روابط بزرگسالان داشته باشد. رها شدن می تواند اشکال مختلفی داشته باشد، مانند مرگ والدین، طلاق، یا کناره گیری عاطفی مراقب.
تجربه رها شدن در سنین پایین می تواند باعث ایجاد احساس ناامنی و ترس شود. این احساسات ممکن است در بزرگسالی به صورت ترس از تعهد یا تمایل به دور کردن افراد قبل از اینکه فرصت ترک را داشته باشند، ظاهر شوند.
در برخی موارد، افراد ممکن است درگیر خیانت به عنوان یک پیشگویی خودکامه شوند - آنها از رها شدن می ترسند، بنابراین قبل از اینکه شریک زندگی آنها را ترک کند، روابط خود را خراب می کنند.
۷) نداشتن حد و مرز در دوران کودکی
هفتمین و آخرین تجربه کودکی که اغلب به خیانت در بزرگسالی کمک می کند، فقدان مرزها در دوران کودکی است. این ممکن است در خانوادههایی رخ دهد که فضای شخصی کودکان رعایت نمیشود، والدین اطلاعات شخصی را بیش از حد به اشتراک میگذارند، یا در جایی که کودکان مجبور میشوند در قبال احساسات یا رفاه والدین خود احساس مسئولیت کنند.
بزرگ شدن بدون مرزهای مشخص می تواند مرزهای بین آنچه در روابط قابل قبول است و آنچه در روابط نیست محو کند. همچنین می تواند منجر به مشکل در درک و احترام به مرزهای دیگران شود.
در روابط، این افراد ممکن است با تعهد و تک همسری دست و پنجه نرم کنند، زیرا هرگز یاد نگرفتند که چگونه به مرزها احترام بگذارند و حفظ کنند. خیانت، در این مورد، ممکن است بازتابی از تلاش آنها برای درک این باشد که خطوط را باید در کجا ترسیم کرد.