فال حافظ | فال حافظ روز
فال حافظ 15 فروردین ماه | نیت کنید و فال حافظ خود را بخوانید
فال حافظ روز خود را در سایت سرگرمی روز دنبال کنید.
تاریخچه فال حافظ به زمان بعد اسلام برمیگردد و فال حافظ همان تفال به قرآن میباشد. فال حافظ در بین ایرانی ها نسبت به بقیه فال ها معتبرتر و پر طرفدار تر است. بسیاری قبل از شروع هرکاری با تفال به دیوان حافظ فال میگیرند. ما در سایت سرگرمی روز فال حافظ روزانه شما را قرار میدهیم. فال حافظ روز خود را میتوانید در ادامه بخوانید.
متولدین فروردین
غزل شماره 44 دیوان حافظ : کنون که بر کف گل جام باده صاف است
در آینده نزدیک پله های ترقی را به سرعت طی خواهید کرد و آنقدر پیشرفت می کنید که شهره عام و خاص خواهید شددر کسب علم و دانش تلاش کنید مراقب افراد حسود و چاپلوس که اطراف شما را احاطه کرده اند باشید در غیراینصورت مشکلات زیادی برایتان ایجاد کرده و به سختی متضرر می شویداز یاد خداوند غافل نشوید و با نماز اول وقت و دعا، از او طلب یاری کنید که به احوال همه آگاه است
شعر :
کنون که بر کف گل جام باده صاف است
به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر
چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد
که می حرام ولی به ز مال اوقاف است
به درد و صاف تو را حکم نیست خوش درکش
که هر چه ساقی ما کرد عین الطاف است
ببر ز خلق و چو عنقا قیاس کار بگیر
که صیت گوشه نشینان ز قاف تا قاف است
حدیث مدعیان و خیال همکاران
همان حکایت زردوز و بوریاباف است
خموش حافظ و این نکتههای چون زر سرخ
نگاه دار که قلاب شهر صراف است
متولدین اردیبهشت
غزل شماره 223 دیوان حافظ : هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
برای رسیدن به مراد دل باید تاب و تحمل سختی ها را داشته و با همتی عالی و عزم راسخ قدم در مسیر بگذارید در طول مسیر همواره امیدوار باشید که یاس و ناامیدی شرّی بزرگ استدودلی و تردید را کنار بگذارید برای وصال یار بی تابی می کنید و هر لحظه به یادش هستید اما غصه و اندوه مشکلی را حل نمی کند، باید به خداوند توکل کنید و با تمام وجود برای رسیدن به او تلاش کنیدانسان مهربان و خوش قلبی هستید و عصبانیت و کارهای خودخواهانه شایسته فردی مانند شما نمی باشد سعی کنید باعث رنجش دیگران نشوید
شعر :
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
از دماغ من سرگشته خیال دهنت
به جفای فلک و غصه دوران نرود
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است
برود از دل من وز دل من آن نرود
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود
متولدین خرداد
غزل شماره 351 دیوان حافظ : حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
تحول فکری عمیقی در شما رخ داده و دوران جدیدی از زندگی تان آغاز شده است بلوغ فکری و عقلی باعث شده یک گام جلوتر گذاشته و درهای تازه ای به روی شما گشوده شوداز مشاهده دورویی و فریبکاری اطرافیان دچار رنجش می شوید، به زودی خداوند به شما نگاه کرده و خبر مسرت بخشی دریافت خواهید کرد با ایمان به خدا و عبادت توشه آخرت را پر کنید
شعر :
حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
من لاف عقل میزنم این کار کی کنم
مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم
در کار چنگ و بربط و آواز نی کنم
از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم
کی بود در زمانه وفا جام می بیار
تا من حکایت جم و کاووس کی کنم
از نامه سیاه نترسم که روز حشر
با فیض لطف او صد از این نامه طی کنم
کو پیک صبح تا گلههای شب فراق
با آن خجسته طالع فرخنده پی کنم
این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم
متولدین تیر
غزل شماره 61 دیوان حافظ : صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
شدیدا منتظر رسیدن خبری هستید که برای شما اهمیت زیادی داشته و دچار دلشوره عجیبی شده اید ممکن است انتظار بیش از حدی لازم باشد، از خداوند درخواست کمک کنید و به خودش توکل کنید تا دل تان آرام شودناامیدی را کنار بگذارید و سایه شک و بدگمانی به دیگران را از دل خود پاک کنیدآنقدر منتظر خبر هستید که ممکن است روی درست انجام دادن کارهای تان تاثیر منفی بگذارد، مراقب باشید و همه چیز را به خداوند سپرده و به امور مهم زندگی بپردازید
شعر :
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحهای از گیسوی معنبر دوست
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
من گدا و تمنای وصل او هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
اگر چه دوست به چیزی نمیخرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست
متولدین مرداد
غزل شماره 218 دیوان حافظ : در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
دودلی و تردید را از دل خود پاک کنید، در انتخاب دوستان و هم صحبت دقت کنید و با افراد بددل و بدذات رفت و آمد نکنید که شما را به بیراهه می کشانند از جاده تعادل و میانه روی خارج نشویدآمال و آرزوهای بعید و دست نیافتنی فقط باعث دردسر شما می شود و نتیجه خوبی برای شما ندارد برای برآورده شدن نیت دل، به خداوند توکل کنید و با تلاش و اراده قوی دست به کار شوید
شعر :
در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
تا ابد جام مرادش همدم جانی بود
من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار
گفتم این شاخ ار دهد باری پشیمانی بود
خود گرفتم کافکنم سجاده چون سوسن به دوش
همچو گل بر خرقه رنگ می مسلمانی بود
بی چراغ جام در خلوت نمییارم نشست
زان که کنج اهل دل باید که نورانی بود
همت عالی طلب جام مرصع گو مباش
رند را آب عنب یاقوت رمانی بود
گر چه بیسامان نماید کار ما سهلش مبین
کاندر این کشور گدایی رشک سلطانی بود
نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار
خودپسندی جان من برهان نادانی بود
مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان
نستدن جام می از جانان گران جانی بود
دی عزیزی گفت حافظ میخورد پنهان شراب
ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود
متولدین شهریور
غزل شماره 48 دیوان حافظ : صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
خواستنی ها را فقط از خدا بخواهید و دست به دامان بندگان او نشوید که تنها خدای متعال قادر مطلق استبه زودی به مراد دلتان خواهید رسید اما در این راه مراقب باشید که از یاد خداوند غافل نشوید و تنها به او توکل کنید، برای رسیدن به پیروزی از دو کلید اصلی عقل و ایمان بهره بگیریدترس و تردید را کنار گذاشته و با اراده فولادین و عزمی راسخ برای رسیدن به اهداف تان تلاش کنید
شعر :
صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
گوهر هر کس از این لعل توانی دانست
قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده
بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست
آن شد اکنون که ز ابنای عوام اندیشم
محتسب نیز در این عیش نهانی دانست
دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
ور نه از جانب ما دل نگرانی دانست
سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق
هر که قدر نفس باد یمانی دانست
ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی
ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست
می بیاور که ننازد به گل باغ جهان
هر که غارتگری باد خزانی دانست
حافظ این گوهر منظوم که از طبع انگیخت
ز اثر تربیت آصف ثانی دانست
متولدین مهر
غزل شماره 285 دیوان حافظ : در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش
دل به کمک و وعده های توخالی دیگران نباشید و به آن ها تکیه نکنید، برای رسیدن به آرزوها باید به توانایی های خود تکیه کرده و با اراده قوی و همت عالی اقدام کنیداز بازگویی اسرار خود به دیگران دقت کنید و راز دل را پیش هرکسی فاش نکنید به زودی خبرهای خوبی از مسافرتان دریافت می کنید رنج و انتظار لازمه رسیدن به مراد دل است از عجله برحذر باشید
شعر :
در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش
حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش
صوفی ز کنج صومعه با پای خم نشست
تا دید محتسب که سبو میکشد به دوش
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش
گفتا نه گفتنیست سخن گر چه محرمی
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش
ساقی بهار میرسد و وجه می نماند
فکری بکن که خون دل آمد ز غم به جوش
عشق است و مفلسی و جوانی و نوبهار
عذرم پذیر و جرم به ذیل کرم بپوش
تا چند همچو شمع زبان آوری کنی
پروانه مراد رسید ای محب خموش
ای پادشاه صورت و معنی که مثل تو
نادیده هیچ دیده و نشنیده هیچ گوش
چندان بمان که خرقه ازرق کند قبول
بخت جوانت از فلک پیر ژنده پوش
متولدین آبان
غزل شماره 187 دیوان حافظ : دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
به امید الطاف خداوند باشید و تنها از او کمک بخواهید ناامیدی دردی دوا نخواهد کرد، برای رسیدن به مراد دل خود، باید اراده آهنین داشته و به خودتان تکیه کنید نه دیگرانافراد حسود و فریبکار منتظر فرصتی برای آسیب وارد کردن به شما هستند، مراقب باشید که فریب حیله آن ها را نخورید فراموش نکنید رفتاری که با مردم دارید نوع رفتار دیگران با شما را تعیین می کند
شعر :
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
ز بخت خفته ملولم بود که بیداری
به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد
مگر دلالت این دولتش صبا بکند
متولدین آذر
غزل شماره 46 دیوان حافظ : گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
مژده بر شما که ایام فرخنده و طالع نیکو در انتظارتان است به زودی به مقصود خود خواهید رسید و ایام به کامتان خواهد شد او همیشه یار و همراه شماست، از او غافل نشویدمراقب باشید که شادکامی این روزها با خطا و اشتباهات از بین نرود و پایدار بماندروزهای بهاری با خبر خوشی که دریافت می کنید، لذت بخش تر خواهد شد شکر خداوند را به جای آورید که نظرکرده او هستید
شعر :
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر
زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است
با محتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است
متولدین دی
غزل شماره 190 دیوان حافظ : کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
به زودی ملاقات جالبی در پیش دارید که خبر خوش رسیدن به مراد دل را به شما خواهند داد شادی شما بی اندازه است زیرا مدتهاست صبوری کرده و به درگاه خداوند دعا کرده اید تا به این نیت برسید و سرانجام نتیجه تلاش و صبر خود را می بینیداتفاقی خوشایند رخ می دهد، این گوهری ارزشمند است که به شما بخشیده شده و باید با تمام وجود از آن محافظت کرده و مراقبش باشید
شعر :
کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند
قاصد منزل سلمی که سلامت بادش
چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند
امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند
گر خرابی چو مرا لطف تو آباد کند
یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد
قدر یک ساعته عمری که در او داد کند
حالیا عشوه ناز تو ز بنیادم برد
تا دگرباره حکیمانه چه بنیاد کند
گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنیست
فکر مشاطه چه با حسن خداداد کند
ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز
خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند
متولدین بهمن
غزل شماره 307 دیوان حافظ : هر نکتهای که گفتم در وصف آن شمایل
سختی ها جزء جدانشدنی از زندگی هستند و اگر طالب چشیدن طعم موفقیت و خوشبختی هستید باید برای رسیدن به آن، مشکلات را تحمل کرده و صبوری کنیدقدم در راهی گذاشته اید که برای موفقیت نیاز به دقت کافی و آرامش خاطر است از تصمیمات عجولانه برحذر باشید و از حوادث و رخدادهای آینده غم و ترس به دل راه ندهید
شعر :
هر نکتهای که گفتم در وصف آن شمایل
هر کو شنید گفتا للهِ دَرُّ قائل
تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل
حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید
از شافعی نپرسند امثال این مسائل
گفتم که کی ببخشی بر جان ناتوانم
گفت آن زمان که نبود جان در میانه حائل
دل دادهام به یاری شوخی کشی نگاری
مرضیّهُ السجایا محمودهُ الخصائل
در عین گوشهگیری بودم چو چشم مستت
و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل
از آب دیده صد ره طوفان نوح دیدم
وز لوح سینه نقشت هرگز نگشت زایل
ای دوست دست حافظ تعویذ چشم زخم است
یا رب ببینم آن را در گردنت حمایل
متولدین اسفند
غزل شماره 475 دیوان حافظ : گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
بخت و اقبال به شما روی آورده و در آینده نزدیک به مراد دل خواهید رسید اگر کمی پشتکار به خرج دهید می توانید همه آرزوها و اهداف خود را محقق کنیدروزهای شاد و خوبی را می گذرانید، در این ایام از کبر و غرور برحذر بوده و به فکر دیگران هم باشید خداوند را به خاطر نعمت های سرشارش شکرگزاری کنید و قدر نعمت هایش را بدانید
شعر :
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی
شیرینتر از آنی به شکرخنده که گویم
ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی
صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کام
چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی
گویی بدهم کامت و جانت بستانم
ترسم ندهی کامم و جانم بستانی
چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند
بیمار که دیدهست بدین سخت کمانی
چون اشک بیندازیش از دیده مردم
آن را که دمی از نظر خویش برانی
دورود بسیار وسلام متشکرم از راهنمایی شما 🙏🏽