تست شخصیت شناسی | یک ماهی انتخاب کن تا بگم به کدوم آرزوت میرسی

یادتان هست در افسانه پوشکین چگونه ماهی قرمز آرزوهای پیرمرد را برآورده کرد؟ (اگر داستان را نمی دانید، در قسمت پایانی خلاصه آن را برای شما می گذاریم.) و اگرچه این داستان برای پیرزن بسیار غم انگیز به پایان رسید، امروز نمایندگان عنصر آب به شما کمک می کنند تا بدانید آیا آرزوی شما محقق می شود یا خیر. .

پس اول آرزو کن توانجامش دادی؟ سپس، به سرعت ماهی را که بیشتر دوست دارید انتخاب کنید و پاسخ را پیدا کنید.

«اگر کاملاً به خود ایمان داشته باشید، چیزی خارج از امکانات شما وجود نخواهد داشت. "ما همان چیزی هستیم که به آن اعتقاد داریم" - وین دبلیو دایر

ماهی قرمز شماره 1

شما جوانترین ماهی قرمز را انتخاب کرده اید. این بدان معناست که او تجربه کافی برای برآوردن سریع آرزوی شما را ندارد. ابتدا او با دقت به شما گوش می دهد، سپس در مورد چگونگی انجام آن فکر می کند و به آرامی اما مطمئنا شروع به عمل می کند.

بنابراین، یک سورپرایز غیر منتظره در انتظار شما است. فقط باید صبر کنی

ماهی قرمز شماره 2

ماهی شیطونی را انتخاب کردی که با شنیدن آرزوی تو دمش را تکان داد. این به این معنی نیست که محقق نخواهد شد. این به تنهایی زمان بیشتری می برد و اگر می خواهید روند را تسریع کنید، می توانید خودتان تلاش کنید. سپس رویاهای شما سریعتر محقق می شوند.

ماهی قرمز شماره 3

شما موفق به گرفتن یک ماهی منحصر به فرد. قول بده هر چه زودتر آرزوت محقق بشه. اما علاوه بر این، شما همچنان منتظر یک رویداد شاد خواهید بود که شادی زیادی را برای خانواده و عزیزانتان به ارمغان خواهد آورد.

ماهی قرمز شماره 4

شما ماهی انتخاب کردید که تا حدی آرزوی شما را برآورده می کند.

انتخاب شما به شما یادآوری می کند که برای شاد بودن همه چیز دارید، اما قدر آن را نمی دانید. بنابراین ماهی شما را به تلاش بیشتر دعوت می کند و برای حل مشکلات خود به تنهایی تلاش می کند.

"داستان ماهیگیر و ماهی" اثر الکساندر پوشکین

داستان پیرمرد و ماهی قرمز با توصیف دریای آبی آغاز می شود که در نزدیکی ساحل آن زوجی مسن به مدت 33 سال در خانه ای بسیار محقر زندگی می کنند. آنها بسیار ضعیف زندگی می کنند و تنها چیزی که آنها را تغذیه می کند دریا است.

یک روز پیرمرد برای ماهیگیری می رود. او دو بار تور را پرتاب می کند، اما هر دو بار فقط گل دریا را باز می گرداند. بار سوم، پیرمرد خوش شانس است: در تور خود ماهی طلایی را دریافت می کند که با صدای انسانی صحبت می کند و از او می خواهد که آن را رها کند و وعده برآورده شدن آرزویش را می دهد. پیرمرد از ماهی چیزی نخواست، بلکه آن را رها کرد.

وقتی به خانه برمی گردد به همسرش می گوید. پیرزن شروع به سرزنش کرد و به او گفت که برگردد و از ماهی فرصت جدیدی خواست. پیرمرد رفت، در مقابل ماهی تعظیم کرد و آنچه پیرزن خواسته بود دریافت کرد.

اما این برای او کافی نبود. او خواستار یک خانه جدید شد. ماهی این آرزو را برآورده کرد. سپس پیرزن می خواست یک نجیب پادشاهی شود. یک بار دیگر پیرمرد به سراغ ماهی رفت و دوباره آن آرزو را برآورده کرد. پیرزن شرور شوهرش را برای کار در اصطبل فرستاد.

سپس زن به شوهرش دستور می دهد که به دریا بازگردد و ملکه شود. این آرزو نیز برآورده شد. اما حتی این هم طمع پیرزن را ارضا نکرد. یک بار دیگر پیرمرد را احضار کرد و از او خواست تا از ماهی بخواهد که او را ملکه دریا کند و خود او درخواست ها را برای او نوشت.

ماهیگیر سخنان همسرش را گفت. اما ماهی ها پاسخی ندادند، فقط دم خود را پاشیدند و به اعماق دریا شنا کردند. مدت زیادی کنار دریا ایستاد و منتظر جواب بود. اما ماهی دیگر ظاهر نشد و پیرمرد به خانه بازگشت. و در آنجا پیرزنی با چاه آب شکسته منتظر او بود و در حفاری قدیمی نشسته بود.